این فکر اسیری تو بابا را کشت

یاد دو لب خشک تو سقا را کشت

خون میچکد از ترک ترک های لبت

شرمندگی از روی تو دریا را کشت

پهلوی تو مثل مادرت شد اما

دندان شکسته تو زهرا را کشت

چشم تو و ماه و یاد عباس ، ای وای

آهی که کشیده ایی همه ما را کشت

جامانده ایی از قافله و تنهایی

بی بی به خدا بغض تو صحرا را کشت

در کنج خرابه ، تو ، سر بابایت

این غصه میان روضه ها ما را کشت

راس پدرت آمده پیشت بی بی

درد دل تو زینب کبری را کشت

آخر ز غم پدر تو هم دق کردی

این روضه ی تو تمام دنیا را کشت